توضیحات
قصه های هزار و یک شب
در شهر دمشق پادشاهی به نام «ملک نعمان» زندگی میکند. او فرزندی به نام «برزین» دارد که قرار است جانشین پدر باشد، نیز کنیزی به نام «صفورا» که باردار است. این موضوع موجب نگرانی برزین است. ملک نعمان با این که، از برزین خواسته با سپاهی بزرگ، به سرزمینهای دور برود، اما او همچنان این سفر را به تعویق میاندازد تا اگر کنیز، فرزند پسری به دنیا آورد، او را بکشد و دیگر رقیبی نداشته باشد. تا این که در شب زایمان صفورا، قابلهها به ملک نعمان خبر میدهند که نوزاد، دختر است، این موضوع باعث خوشحالی برزین میشود، به همین دلیل راه سفر در پیش میگیرد. صفورا بعد از زایمان همچنان درد میکشد و از درد به خود میپیچد. قابلهها متعجبند که چرا باد شکم صفورا هنوز نخوابیده است. تا این که در نیمههای شب، صفورا فرزند پسری نیز به دنیا میآورد، این در حالی است که برزین چهارمنزل از قصر دور شده است و از ماجرا بیخبر است. جلد ششم از مجموعه داستانهای «هزار و یک شب» ۳۰ داستان را دربردارد که حکایت مذکور تحت عنوان «ملک نعمان» نخستین آنهاست.
نسخه های دیگر این کتاب
دیدگاهی دارید؟