توضیحات
گراکوس شکارچی و چند داستان دیگر
در اغلب داستانهای کافکا ، نشانهای از هجرت و سرگردانی میتوان یافت . هجرت نه به معنای مهاجرت از سرزمینی به سرزمین دیگر ، بلکه نوعی احساس بیگانگی حتی در مکانی آشنا مثلاً زادگاه خویش . آدمهای داستان کافکا مدام میکوشند تا با فایق آمدن بر انواع دشواریها به حقیقت خویشتن « خودِ رها » برسند .
این است که آنها نه تنها با انسانهای دیگر « اجتماع » بلکه با خود نیز بیگانهاند . گراکوس شکارچی هم مثل دیگر آثار کافکا از بیگانگی و سرگردانی بیانتها میگوید . مرد شکارچی سالها پیش در شوارتسوالد ، در پی تعقیب یک بز کوهی از صخره پرت میشود و میمیرد .
در ابتدای داستان ، فضای شهر ساحلی ریوا نشان داده میشود . اتمسفری که خاص داستانهای کافکاست : مردی روی پلهی ستون یاد بودی ، در سایه قهرمان شمشیر به دست روزنامه میخواند ، میوه فروشی کنار بساط خود لمیده و دریا را تماشا میکند ، دو مرد ته میخانه شراب مینوشند ، میخانه چی کنار میز نشسته و چرت میزند و… فضای ساخته شده سرد و آرام است . مردم بی کنش و بی تفاوتاند . حواس کسی به تازه واردها نیست . تنها کسی که به راه رسیدگان توجه می کند پسر خردسالی است :
« پسرکی خردسال پنجرهای را گشود ، فقط آن اندازه فرصت کرد که ناپدید شدن آن گروه را به درون خانه نظاره کند و … »
داستانهایی کوتاه از کافکا ، چخوف ، سارتر و چند نویسنده دیگر با ترجمه صادق هدایت توسط نشر اسطوره منتشر شد. کتاب مذکور ۱۳ داستان کوتاه از ۸ نویسنده نامدار را در خود جای داده، که بدین شرح است :
« گراکوس شکارچی »،« مهمان مردگان» ،« شمشیر »، « در کنیسه ما» ،« جلو قانون» و« شغال و عرب نوشته فرانتس کافکا .
داستان های « دیوار» نوشته ژان پل سارتر ,
« تمشک تیغ دار» اثر آنتوان چخوف ,
« مرداب حبشه » اثر گاستون شرو ,
« کلاغ پیر» نوشته الکساندر لانژ کیلاند ,
« کور و برادرش» نوشته آرتور شنیتسلر
« قصه کدو » اثر روژه لسکو,
« یک قصه ژاپنی» نوشته اورا شیما .
دیدگاهی دارید؟